-
دربارهی وضعیت اقتصاد هنر در کشورما
برای تداوم رونق بازار نظام ستارهسازی بایستی در یک چرخهی پیوسته، ستارهها و جنبشهای نوپدید هنری تازهای را به بازار و مجموعهداران معرفی کنند. اما غیاب زیرساختها و نهادهایی که برای تحقق این سازوکار ضروریاند به فردسالاری در هنر ایران انجامیده است. غیر از مورد موفق سقاخانه هیچ جنبش یا شبهجنبش دیگری تولید نشده و نظام ستارهسازی صرفاً روی اشخاص متمرکز شده که در کل امکانات محدودتری برای گسترش بازار و رونق اقتصاد هنر به همراه دارند.
بازار مبتنی بر تکستارهها در موقعیت کنونی نوعی بازار جاویژه (Niche Market) است که سهم بسیار اندکی از بازارهای جهانی هنر خواهد داشت. پایینآمدن قیمت هنرمندان شاخص ایرانی در حراجیهای بینالمللی نیمهی دوم سال 2016 نیز گواهی است بر کوچکشدن سهم بازار ایران در مقابل رقبایی مانند اعراب در بازار جهانی هنر. این یادداشت در نهم آذر 1395 در مجلهی تندیس، شمارهی 338 به چاپ رسیده است.

یکی از ظرفیتهای جهانیِ هنر ایران برای رونق اقتصاد هنرهای تجسمی، نقاشی است و همانطور که در عمل هم اتفاق افتاده، نشان اقتصاد هنر در داخل و بیرون از کشور مبلغِ نقاشیهای فروختهشده در حراجیهای کریستیز، ساتبیز یا تهران است. خوب پس از چند دوره حراج، مجموعهداران داخلی و خارجی آثار هنرمندان تثبیتشده مانند کاظمی، سپهری، زندهرودی، عربشاهی و احصایی در بازار را جمعآوری میکنند و طبیعتاً بعد از مدتی، بهویژه با مرگ این هنرمندان تعداد آثارشان کم خواهد شد.برای تداوم رونق بازار نظام ستارهسازی بایستی پیوسته، ستارهها و جنبشهای نوپدید هنری تازهای را به بازار و مجموعهداران معرفی کنند.
اما مکانیسم ایجاد جنبشهای هنری و کالاهای پرطرفدار آنها چگونه است؟ با توجه به اینکه بازار هنر در ایجاد موفقیت هنرمند سهم دارد و از برخی جنبهها شاخصِ سنجشپذیر این موفقیت است، میتوان برای کالای هنری نوعی چرخهی عمر در بازار در نظر گرفت که با برآمدن و فرورفتن جنبشهای هنری هم جور درمیآید.آنجلا وتسه، تاریخدان هنر در کتاب «هنرمندشدن» دربارهی توالی جنبشهای هنری پنجاه سال منتهی به قرن ۲۱ مینویسد، توالی جنبشها مانند هم است چه برای جنبشهای کوتاهِ دو، سهساله همچون هایپررئالیسم، یا پترنآرت، و چه برای جنبشهای ماندگارتری مانند کانسپچوالآرت. او برای برآمدن و فرورفتن جنبشهای هنری چهار مرحله را در نظر میگیرد که بیشباهت به مراحل بازاریابی (معرفی، رشد، بلوغ، افول) نیست.
مرحلهی نخست که گاهی تا دو سال هم به درازا میکشد: گروهی از هنرمندان معمولاً گرد شخصیتی محوری مانند هنرمند، منتقد، یا دلال هنری (مثل زندهرودی در جنبش سقاخانه) جمع میشوند. این گروه نمایشِ آثار خود را منحصر به یک گالریِ نوظهور میکنند و تلاش میکنند تا با انتشار نوشتههای کوتاه در مجلات خود را معرفی کنند.
مرحلهی دوم برخی از منتقدان تیزبین توجهشان جلب میشود (مانند کریم امامی و جنبش سقاخانه) برخی از نمایشگاهگردانان نیز کارنماهایی غیررسمی برایشان ترتیب میدهند تا این سبک تازه را به دیگران نشان دهند؛ معمولاً توجهِ نشریاتِ تخصصی در این مرحله جلب میشود. در این مرحله بازار چندان توجهی به آثار تولیدشدهی این گروه ندارد چراکه ارزشِ نمادینِ این آثار باید از راهِ دادوستد و ارتباطِ بیرونی مشخص گردد. در این مرحله، آثار این گروه را تنها کسانی «میپذیرند» که از چیزهای نامعمول خوششان میآید، میلِ به خطرپذیری دارند. در بازار هنر این افراد را نوآوران و رواجدهندگان (Trend setters) میگویند. کسانی مثل کارل نیرندورف (Carl Niendorff) و سالمون گوگنهایم (Solomon Guggenheim) که میتوانند به عقایدِ دیگران نیز شکل دهند. پس از این آثار هنرمندان جنبش سر از مؤسسات و مجموعههای خصوصی درمیآورد و به جریانهای عمدهی بازار میپیوندد.
مرحلهی سوم هنرمندان بسیاری به تقلید از جنبش برمیخیزند، آثارشان در حراجیها معامله میشود و آثاری که بهموقع از پشتیبانیِ دلالهای هنری برخوردار شوند، رکورد ثبت میکنند؛ کتابها و کاتالوگها دربارهی آثار هنرمندان جنبش منتشر میشوند؛ از هنرمندان دعوت میشوند تا در مهمترین کارنماها شرکت کنند، از دوسالانهی ونیز و ویتنی گرفته تا مانیفستا (Manifesta) و پنجسالهی داکومنتا (Documenta). موزهها هم به جمع خریداران میپیوند و در برگزاری کارنماهای تکنفرهی پیشگامانِ جنبش با هم رقابت میکنند.
مرحلهی چهارم شاهد افولِ روند است، طوری که کارنماها دیگر در گالریهای اصلی برگزار نمیگردند. قیمتها بهخصوص برای هنرمندان درجهدوی جنبش کاهش مییابند. آثار تکراری میشوند. پیشگامان به سراغ گالریهای مهمِ بینالمللی میروند. رسانههای آوانگارد جنبش را رها میکنند و سپس مجلات پرتیراژ و نهچندان تخصصی آن را کنار میگذارند تا جنبش تازهتری را معرفی کنند. البته گاهی پیش میآید که آثار پس از دورهای خاص احیا شوند و چرخهی عمرِ تازهای آغاز گردد.
مسئله اینجاست که در مورد بازار هنر ایران غیر از مورد موفق سقاخانه در بازار (که آنهم به دههی چهل شمسی برمیگردد) هیچ جنبش یا شبهجنبش دیگری تولید نشده و نظام ستارهسازی صرفاً روی اشخاص متمرکز شده که در کل امکانات محدودتری برای گسترش بازار و رونق اقتصاد هنر به همراه دارند. در واقع بازار مبتنی بر تکستارهها در موقعیت کنونی نوعی بازار جاویژه (Niche Market) است که سهم بسیار اندکی از بازارهای جهانی هنر خواهد داشت. پایینآمدن قیمت هنرمندان شاخص ایرانی در حراجیهای بینالمللی نیمهی دوم سال 2016 نیز گواهی است بر کوچکشدن سهم بازار ایران در مقابل رقبایی مانند اعراب در بازار جهانی هنر.
مشکل در همان مرحلهی اول است، «جمعشدن هنرمندان دور شخصیتی محوری». شیوهی تعامل با نخبگان هنری و فرهنگی در برهههایی از تاریخ چهلسالهی ما به گونهای بوده است که یا این شخصیتها ترجیح دادهاند جلای وطن کنند یا اینکه فعالیتهایشان را به حداقل کاهش دهند. حتی در مقاطعی از تاریخ بعد از انقلاب که گشایش فضای فرهنگی در دستور کار دولتها بود، شخصیتهایی که بیرون از کشور بودند رغبتی به فعالیت در داخل نشان ندادند. البته این شخصیتمحوری الزاماً نباید هنرمند باشد.
مجموعهدار، منتقد یا روشنفکری که در جستوجوی افقهای جدیدی است و با استفاده از ظرفیتهای موجود در ذخیرهی فرهنگی ایران است هم میتواند چنین نقشی ایفا کند. در واقع با توجه به خصوصیتِ بازار کار هنرمندان و اینکه برخلاف سایر مشاغل انگیزههای هنرمندان عمدتاً «غیرمادی» است و شامل «شناختهشدگی» در میان همگنان و «کسب شهرت» است، رونق اقتصادی بخش هنر تابع رونق اقتصاد کلان نیست و حتی در زمان رکود اگر فضای بازی وجود داشته باشد رونق را شاهد خواهیم بود.
این موضوع یکبار در سالهای ۷۶ و ۷۸ روی داده است. به استناد گزارشهای اقتصادی بانک مرکزی اقتصاد کشور در آن سالها با رکود روبهرو بود. دلیلش هم پایینآمدن بیشاز اندازهی قیمت نفت و کاهش فعالیتها و برنامههای عمرانی دولت و انتقال آثار سوء آن به صورت یک موج به سایر بخشهای اقتصادی کشور بود. اما با وجود این رکود، شاخصهای اقتصادی بخش فرهنگ و هنر در دو سال مذکور بهبود پیدا کرده بود.
برگرفته از سایت Artchart.net
University of Chicago Press, , How New York Stole the Idea of Modern Art , Serge Guilbaut , 1985.
Vettese, A., Artisti si diventa. Rome: Carocci Editore , 1998 .
A lessia Zorloni, The Economics of Contemporary Art ,Springer, 2013.
ششجوانی، حراج تهران، دستاوردها، تنگناها و آینده، روزنامهی شرق، سهشنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، شمارهی ۲۶۱۸، ۱۳۹۵.
بازار هنر ایران، اقتصاد هنر ایران، جنبش های هنری، چرخه عمر اثر هنری